دو تکه از دو فیلم توی ذهن من ثبت است. یکی اولِ اودیسه‌ی فضایی، میمون‌هایی که به حرکت اشتغال دارند، درست در لحظه‌ی قبل از ایجادِ مشغله‌های ابدی. و دیگر، اسبِ تورین، آن‌جا که دختر درِ خانه را باز می‌کند که به قدم زدن اشتغال بورزد به سمتِ چاه، و نور و باد او را احاطه می‌کنند. 

هروقت به هیچ کدام از آرزوهایم نمی‌رسم، سعی می‌کنم تا به این دو تصویر شباهت بورزم؛ تا نجات پیدا کنم.

این روز من بسیار ناامیدم. و انگیزه‌ای ندارم. آدم‌هایی که دوستشان دارم به من بسیار آسیب می‌زنند. آن‌ها با زیباییشان مرا می‌سوزانند و به راهشان ادامه می‌دهند. 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها